روان شناسان غربی نفس انسانی را گاه در ذات و سرشت اصلی شرور دانسته و گاه دیگر نیک نهاد و خیر دانسته اند؛ اما بر اساس روان شناسی قرآنی، نفس انسانی در حالتی از اعتدال و استوا قرار دارد. خدا می فرماید: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛ سوگند به نفس و آن کسی که او را تسویه کرد؛ پس به آن نفس فجور و تقوایش را الهام کرد.(شمس، آیات 7 و 8)
اقتضای این اعتدال و استوا آن است که با دارای همه علل و عوامل خیر و شر از عقل و شهوت و غضب، اصولا گرایش ابتدایی اش به خیر و گریزش از شرور است.
به سخن دیگر، نفس ملهمه به الهامات الهی، در حالت اعتدالی است که انتخاب های بعدی از جمله آموزش های والدین، محیط زیست و مانند آن ها است که گرایش به خیر و شر را در او تقویت می کند و به یک سمت متمایل می شود. این تمایل یک دفعه نیست، بلکه تدریجی است. از این روست که پیامبر(ص) می فرماید: کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ على الفِطرَةِ، و إنّما أبَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ ؛ هر مولودى بر فطرت (توحید) زاده مى شود و این پدر و مادر او هستند که وى را یهودى و نصرانى بار مىآورند.» شرح نهج البلاغة: ابن ابی الحدید، ج 4، ص 114)
و نیز فرمودهاند: کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ على الفِطرَةِ ، فما یَزالُ علَیها حتّى یُعْرِبَ عَنها لِسانُهُ، فأبَواهُ یُهَوِّدانِهِ أو یُنَصِّرانِهِ أو یُمَجِّسانِهِ ؛ هر مولودى بر اساس فطرت (توحید) به دنیا مى آید و پیوسته بر آن است تا آن که زبانش از آن پرده بر مىدارد، اما پدر و مادرش او را یهودى یا نصرانى و یا مجوسى بار مىآورند. (کنز العمّال ، الهندی: 11730)
خدا در تبیین گرایش به بدی نیز می فرماید که این گرایش موجب نمی شود تا اصل آن فطرت تبدیل و تحویل یابد؛ زیرا سنت ها و قوانین الهی از جمله فطرت که در ذات هر چیزی به شکل قانون نهادینه می شود، تبدیل و تحویل نمی یابد.(روم، آیه 30) پس با گناه آن ذات اصلی را تغییر نمی دهد بلکه نوعی دفن و دسیسه انجام می شود : وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا؛ به تحقیق نومید شد و در زندگی گرفتار باخت شد کسی که آن نفس را دسیسه و دفن کند.(شمس، آیه 10) این دفن و دسیسه موجب می شود تا دریچه قلب آدمی مهمور و مطبوع شود و با بسته شدن و تغییر طبیعت، آن فطرت نتواند ظهور و بروزی داشته باشد. از این رو، امکان آن است تا با توبه آن فطرت آشکار شود و گرایش به خیر در انسان دوباره پدیدار و ظاهر گردد.
به هر حال، بر خلاف دیدگاه مطرح در روان شناسی غربی ذات انسانی گرایش به شرور نداشته بلکه در حالت استوایی است که گرایش به خیر در آن قوی تر و روشن تر است، هر چند که قوای غضب و شهوت گرایش های به شر را بروز می دهند ولی چنان قوی نیست تا آن تعادل را از میان بردارد. در ضمن هرگز ذات انسانی تبدیل و تحویل نمی یابد.